فصل چهارم به این پرسش پرداخته است: بانکهای سرمایهگذاری با بهرهمندی از سیستم مالی مقرراتزدایی شده در دوران نولیبرال، مشتقات مالی ساخته و در بازارهای مالی آنها را مبادله کردند. به این ترتیب خطر قرضهای تادیهناپذیر در گستره وسیعی از سرمایهگذاران و سبد سهام (پورتفولیو) پخش شده و از این نظر معقول به نظر میرسید. ما از سیستمی که در آن فرض بر این بود که قرضدهنده ریسک تادیهنشدن قرض را میپذیرد وارد سیستمی شدیم که با فروش این ریسک در قالب مشتقات مالی ظاهراً آن را از خود قرض جدا میکند، طوری که این دیگر کیفیت قرض نیست که برای بانکداران مهم است بلکه کمیت آن است که هر چه بیشتر برایشان جذابتر میشود.