"رابوچیه دلو به این دلیل علت اهمیت "تاریخی" کسب کرد که "روح" این دوره را ــ بطور برجسته‌ای ــ بازتاب مى دهد. اینها... بادنما بودند که بدرستی ‌توانستند اختلاف و تزلزل را بیان کنند، و آمادگی‌شان را براى امتیاز دادن به جریانِ "انتقادى" و "اکونومیسم" و تروریسم نشان دهند. صفت مشخصۀ این دوره، نه تحقیرِ شدید کارِ عملی توسط بعضی از ستایشگران "مطلق"، بلکه ترکيب خُرده‌کارى با بی‌اعتنایی کامل به تئوری بود. قهرمانان این دوره زیاد در بند ردّ مستقیم "عبارات پُر آب‌و‌تاب" نبودند بلکه سرگرم مبتذل‌کردن‌شان بودند. سوسیالیسم علمی دیگر خصلت یک تئوری انقلابیِ جامع را از دست داد و به معجون درهم‌برهمی تبدیل شد که با انتشار هر کتاب درسیِ تازۀ آلمانی، "آزادانه" رقیق‌تر می‌شد؛ "مبارزۀ طبقاتی" دیگر فعالیت وسیع و پرانرژی‌تری را ترغیب نمی‌کرد، بلکه از آنجا که "مبارزه اقتصادی از مبارزۀ سیاسی جدایی ناپذیر است"، جنبهٔ مرحم پیدا کرده بود؛ ایدۀ تشکیل حزب بمثابهٔ فراخوانی برای ایجاد سازمان رزمنده‌ای از انقلابیون نبود، بلکه ابزاری برای توجیه اشکالی از "بوروکراسی انقلابی" و بازی بچگانهٔ با اشکال "دموکراتیک" ‌بود."
ضميمه ١ - ازکجا بايد آغاز کرد؟
بخش ٥ – "طرح" ایجاد یک روزنامۀ سیاسی برای سراسر روسیه
بخش ٤ – بدوی بودن ‌کار اکونومیست‌ها و تشکیلات انقلابیون
بخش ٣ – سیاست‌های تریدیونيونی و سیاست‌های سوسیال دموکراتیک
بخش ٢ – خودانگیختگی توده‌ها و آگاهی سوسیال دموکرات‌ها
بخش ١ – دگماتیسم و "آزادی انتقاد"